زمانی که سنت پترزبورگ را به مقصد سیمفروپول (کریمه، اوکراین) با هواپیمایی ایرفلوت ترک کردم، متاسفانه و به دور از انتظار صندلی من در ردیف آخر قرار گرفته بود، بدون توجه به بلیطم، کنار پنجره نشستم دقیقا جایی که میتونستم با یک دوربین DSLR، ابرهای آسمون زیبای اکراین را لمس کنم. این نقطه ای بود که منو به رویاهایم نزدیک میکرد. همینطور در حال فکر به این بودم که چطور بعد از حرکت هواپیما از آسمون عکس بگیرم، چه آهنگی در هنگام پرواز گوش کنم. در این رویاها غرق بودم که یهویی یه مادربزرگ مثل عجل معلق اومد و گفت بلیط من کنار پنجره ست، تقریبا خودم رو به گیجی زدم یه نگاه به بلیطم کردم و گفتم "مطمئن هستید؟" بالاخره این خانم نشست کنار پنجره و من نشستم کنار ایشون. بعد از پرواز آسمون واقعا دیدنی بود، یواشکی از کنار صورتش به پنجره نگاه می کردم. نتونستم خودمو کنترل کنم، شروع کردم به عکاسی ؛ اما به سختی و از گوشه ی خالی ای که صورتش پنجره رو نپوشونده بود. می دونید چی خیلی منو عصبانی و نروس می کرد؟ وقتی اون کنار پنجره نشسته بود اصلا به آسمون اهمیت نمیداد، بعضی وقتا با موبایل بازی می کرد، بعضی وقتا می خوابید. تقریبا ناامید شده بودم، اما هنوز عکس می گرفتم، و صدای شاتر DSLR اونو کلافه کرده بود که یهو گفت "لطفاً اجازه میدید برم دستشویی؟" از ردیف خارج شدم، و رفت. وقتی که برگشت گفت: "فکر می کنم شما خیلی به پنجره علاقه دارید، شما جای من بشینید و من جای شما" من واقعا خیلی خوشحال شدم، فکر می کردم جایزه نوبل گرفتم یا شاید لاتاری! از طرف دیگه هم ترسیده بودم که شاید اونو ناراحت کرده باشم. به هرحال کنار پنجره نشستم، حالا هم اون خوشحال بود هم من :) او میتونست راحت بخوابه، و من راحت به موسیقی گوش بدم و عکاسی کنم.
اون خیلی مهربون بود، ساده و بی آلایش... امیدوارم یه روز دوباره ببینمش و صندلی کنار پنجرومو بهش بدم :)
بعد از اینکه کنار پنجره نشستم تونستم این عکس رو بگیرم 😀
تگ ها
aeroflot
clouds
crimea
dreams
dslr
flight
grandmother
photograph
russia
russian
saintpetersburg
simferopol
sky
ukraine
بارگذاری دیدگاه ها