- منتشر شده در
عکاس: وحید تکرو تاریخ نوشته: جولای 2018
سرفصل ها
1. پیشنویس
5. شیر سنگی
6. گنجنامه
8. غار علیصدر
پیشنویس
در قدیم شاید بیش از 7 بار به همدان سفر کرده بودم، اما همیشه بدنبال فرصتی مناسب برای سفر دوباره به آن البته با دانشی بیشتر بودم. همانطور که در "تاریخ پرتکرار ایران و جهان" نوشتم، لذت سفر در گرو دانش است.
فکر میکردم که چطور از تهران باید به همدان سفر کرد، راه هایی وجود داشت اما من به قطار علاقۀ بسیاری دارم. دوتا از دوستام که حدود یکسال بسیار اصرار داشتن که وقتی از سفر برگشتم در ایران باهم به یک سفر بریم. یادشون افتادم و باهاشون تماس گرفتم، و مشتاقانه موافقت کردن. اما اونا خیلی مایل بودن که با ماشین شخصی بریم، چون دو نفر بودن زورم بهشون نرسید و قبول کردم، ولی به نظرم بهتر شد که با ماشین رفتیم، همدان مکانهایی داره که بازدیدشون نیازمند ماشین هست. صبح زود اومدن دنبالم و از تهران راهی همدان یعنی هگمتانه پایتخت بزرگ ایران در زمان مادها شدیم. در اینترنت با یک دوست به نام علی آشنا شده بودم که مارو به خانه اش دعوت کرد، این بسیار خبر خوشحال کننده ای بود، چراکه ترجیح من اقامت در کنار افرادیست محلی، و اگر اطلاعات زیادی داشته باشند که عاشقشون میشم.
توی جاده ها خیلی خوشحال بودم، این باید سفری استثنایی برای من باشد، سفری که انگار سالها منتظرش بودم، اما حالا خودم را در جاده هایی میدیدم که به سوی هگمتانه میرفت.
عبور از این جاده ها... همیشه در فکر این بودم که در زمان عیلام، مادها و امپراطوری هخامنشی این راه ها چه شکلی بودند، چطور از این راه ها عبور می کردند. کوروش کبیر چطور برای هدفی خاص تمام این راه هارا پشت سر می گذاشت؟
با ورود به همدان نوشته ای بزرگ (Hamedan 2018) را بر روی فضای سبزی دیدیم که بعداً علی گفت که شهر همدان توسط جهانگردان امسال به عنوان بهترین شهر ایران انتخاب شده.
وقتی رسیدیم خانه ی گرم علی، مهمان نوازی پدر و مادرش و همچنین خونگرمی خودش باعث شد دوستام در خلوت بهم بگن باورمون نمیشه هنوز هم آدمای اینچنینی روی زمین وجود دارن. ایرانیان حتی گاهی باعث تعجب خودشان میشن، این مقدار از مهمان نوازی در جهان براستی نایاب است.
علی از برناممون پرسید، گفتم البته که من به هدف دیدن تپه های هگمتانه (اکباتان) به همدان سفر کردم، اما نظر دوستام هم برام مهم بود. تصمیم بر این شد که سفر رو ابتدا از آرامگاه باباطاهر شاعر بزرگ ایرانی شروع کنیم.
آرامگاه باباطاهر عریان
با باباطاهر آشنایی کافی نداشتم اما بعدها که مطالعه کردم متوجه شدم که او شاعر و عارفی ایرانی بوده که در حدود ۱۰۶۳–۹۹۳ میلادی زندگی می کرده، یعنی حدود 1000 سال پیش. بابا لقبش بوده و همچنین لقب عریان هم بخاطر بیخیال بودن او از مال این دنیا بوده. با تحقیقاتی که محققان امروزی انجام دادند مشخص شده که اشعار باباطاهر به گویش یهودیان همدان و لری نزدیک است.
به دلیل محدودیت زمانی از داخل این آرامگاه دیدن نکردیم. زمان برای بازدید از تپه های هگمتانه کافی نبود.
تپه های هگمتانه
هگمتانه جاییست که حتماً جهانگردان بسیاری در موردش شنیده اند، شهریست که در تاریخ تحولات بسیاری را پدید آورده. پادشاهان بسیاری را به خود دیده و شاهد جنگ های زیادی بوده. هگمتانه همیشه از همان ابتدای آغاز پادشاهی مادها در معرض نابودی بوده، همسایگان ایران همیشه در پی تسخیر و فتح آن بوده اند اما پادشاهان ماد و سپاه هخامنشیان همیشه از آن محافظت کرده اند.
هگمتانه پایتخت مادها، پایتخت تابستانی هخامنشیان، و ساتراپنشین مدیا از هخامنشیان تا ساسانیان بوده. این شهر کهن، نخستین پایتخت ایران بوده و به همراه آتن در یونان و رم در ایتالیا، از معدود شهرهای باستانی جهان است که همچنان زنده و مهم ماندهاست.
تمدن عیلام مانند یک پشتوانه برای قوم ماد بود، اما پس از نابودی آن، قوم ماد بسیار ضعیف گردید و بارها آشوریان به آنها حمله کردند. سرانجام قبیله های مختلف ماد در هگمتانه جلسه ای را برپا نمودند و از میان خودشان فرمانروایی را به نام “دیاکو” برگزیدند. این اولین حکومت مادها بود. همچنین با گسترش این حکومت، شهر هگمتانه به عنوان پایتخت مادها انتخاب گردید.
جالب است بدانید که آشوریان حدود 500 سال در منطقه جرم و جنایت می کردند، و بعد از 500 سال و با اتحاد اقوام ایرانی و مادها شکست سختی خوردند و برای همیشه از روی زمین حذف شدند.
در صورتی که به تاریخ ایران علاقه دارید و دوست دارید خلاصه ای از آن بدانید، پیشنهاد می کنم حتماً "تاریخ پرتکرار ایران و جهان" رو مطالعه کنید.
توضیحات علی لذت بازدید از تپه های هگمتانه رو بسیار بیشتر می کرد. دوست داشتم بدانم پایتخت شاه های بزرگ ماد چه شکلیه. خاک این تپه ها بسیار و بسیار بوی ایران می داد، حس میکردم که کاملاً در وطنم، حس می کردم اینجا مال من است، من از این خاکها زاده شدم. این حسی بود که همیشه در شیراز و محوطه تخت جمشید (پرسپولیس) و پاسارگاد تجربه می کردم.
هگمتانه تاریخ بسیار طولانی و جذابی دارد که متاسفانه از ترس اینکه اشتباه ننویسم، و همچنین طولانی نشدن این پست، پیشنهاد می کنم که حتماً و حتماً در موردش در ویکی پدیا مطالعه کنید. ویکی پدیا رو مطالعه کردم و واقعاً بی نقص بود.
همانطور که میدونید سوغات همدان ظرف های سفالی است، که در اینجا با دیدن این خمره سفالی حدس میزنم که این خلاقیت برای زنده نگه داشتن همان هنر اصلی ایرانیان و برگرفته از همین خمره های پیدا شده در شهر هگمتانه است. البته این فقط حدس شخصی منه.
موزه و کلیسای هگمتانه
موزه هگمتانه پر از آثار مهم از ایران باستان است، یعنی باورتون نمیشه که چقدر اثر مهم در این موزه نگهداری میشه. ظرفهای بسیار ارزشمند از زمان مادها، هخامنشی و اسکلت هایی که حدود سال 2016 پیدا شدند.
خارجی ها و حتی بسیاری از تاریخ نویسان نوشته اند که در ایران باستان چنگال و قاشق معنایی نداشته و ایرانیان با دست غذا می خوردند، مثلا نویسنده در این لینک کاملاً در این مورد قضاوت نادرستی انجام داده است. اما از آثاری که پیدا شده جهان متوجه این است که تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران به قدری کهن و غنی بوده که حتی برخی بر این باورند که قاشق و چنگال ابتدا در ایران اختراع شده.
درست در وسط موزه زیر شیشه ای اسکلتی رو دیدیم که کنارش نوشته شده بود نوامبر 2017 مامورین اداره آب و فاضلاب در حال انجام یک حفاری در مرکز شهر همدان بودند که به این شی عجیب تاریخی برخورد می کنند و فوراً با سازمان میراث فرهنگی تماس می گیرند. کارشناسان هم بررسی می کنند و تشخصی میدن این تابوت دو معشوقه متعلق به دوره اشکانی بین 2250 تا 1800 سال پیش است.
تاریخ ایران بسیار کهن و زیباست، فراز و نشیب های تاریخ ایران از همان زمان اعلامیان و هخامنشی، تا همین امروز در آثار تاریخی مان پیداست. آثاری که گاه در قرن های مختلف توسط خارجی ها دزدیده شده، توسط دشمنان ایران تخریب گردیده و گاهی هم بی حافظت و بی گناه مثل آثار باستانی موزه هگمتانه رها شده اند. آثاری که تمام موزه های جهان خواب آنرا می بینند، و حاضراند بابت آن تمام ثروتشان را بدهند؛ اما ما ایرانیان، آثار خود را اینگونه زیر آفتاب رها کرده ایم، اینگونه با آنها برخورد می کنیم و حتی ارزش آنهارا هم نمیدانیم، چرا که اصلاً تاریخ را نمیدانیم!
پس از خروج از موزه هگمتانه کمی آنطرف تر در خیابان اکباتان، ضلع شمال شرقی تپه هگمتانه، کلیسایی قدیمی به نام کلیسای گریگوری استفان قرار دارد، اما کمی جلوتر کلیسایی زیبا به نام کلیسای حضرت مریم شمارا به خود جذب می کند. اگر فرصت سفر به همدان را داشتید حتماً از این قسمت هگمتانه هم بازدید کنید.
شیر سنگی
در ویکی پدیا فارسی اطلاعات کاملی از شیر سنگی نوشته نشده اما در ورژن انگلیسی شیر سنگی نوشته شده که الان میدانی و تپه ای که شیر سنگی در وسطش قرار دارد گورستان دوران اشکانی بوده است. پس این اثر یکی از یادگاری های دوران سلوکی یا اشکانی می باشد که از همان ابتدا به همراه قرینه اش (شیری مشابه همین شیر) در دروازه شهر همدان قرار داشته، اما پس از فتح ایران توسط اعراب وحشی نادیده گرفته می شود تا اینکه در سال 931 میلادی این دروازه ها توسط طوایف دیلمیان کاملاً تخریب شدند اما یکی از آن شیرها هنوز مقداری سالم است و حالا در وسط یکی از میدان های شهر همدان قرار دارد، این میدان بعد از ظهر ها به پاتوق پدربزرگ ها و جوانان همدان تبدیل شده است.
شیر سنگی کمی برای من یاد آور مجسمه شیرهای مدیچی در قصر آلوپکا شبه جزیره کریمه اوکراین بود. همیشه حس می کردم که اون شیرها باید برگرفته شده از معماری غنی ایرانی باشن. البته این حدس منه که فکر می کنم درست باشه چراکه در خیلی از بخش های کریمه مثل ستون های خرسونسوس باز شباهت بسیاری با ستونهای تخت جمشید ما دارند.
در مورد عکس بالا: کنفرانس یالتا از 11 تا 14 فوریه سال 1945، در نزدیکی قصر آلوپکا، در کاخی به نام لیوادیا انجام شد. این کنفرانس بین نمایندگان کشورهای ایالات متحده، انگلستان و شوروی انجام شد. وینستون چرچیل و هیئت انگلیسی خود در قصر آلوپکا اقامتی موقتی داشتند. چرچیل عاشق مجسمه های "شیر مدیچی" در قصر شده بود! و از استالین خواست که یکی از اونارو به خونه ببره، اما استالین درخواست چرچیل رو رد کرد.
گنجنامه
کوهستان الوند همانطور که میدانید از بزرگترین کوهستان های ایران است، در پایین آن و در قسمتی از همدان که به درهٔ عباسآباد شناخته می شود نوشته هایی با همان سبک هنری همیشگی هخامنشی از دوران داریوش و خشایارشای حکاکی شده که "گنجنامه" نام دارد. کتیبهها هر کدام در سه ستون ۲۰ سطری به زبانهای پارسی باستان، عیلامی و بابلی نو نوشته شدهاند.
ترجمه کتیبه داریوش کبیر:
«خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید، که داریوش را شاه کرد، شاهی از [میان] بسیاری، فرمانروائی از [میان] بسیاری. مَنَم داریوش، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ سرزمینها[یی] که نژادهای گوناگون دارند، شاه سرزمین دور و دراز، پسر ویشتاسب هخامنشی.»
ترجمه کتیبه خشایارشا:
«خدای بزرگ است اهورامزدا، که بزرگترین خدایان است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا از میان فرمانروایان بیشمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.»
همانطور که میبینید از همان قدیم ایرانیان به داشتن نژادهای گوناگونشان در کشور افتخار می کردند، چیزی که هنوز هم ملل دیگر به آن نرسیده اند و هنوز هم نژادپرستی در آنها موج می زند. ایرانیان اما، هنوز به داشتن نژادهای مختلف در کشور افتخار می کنند. البته باید اضافه کنم: پس از داریوش کبیر، پسرش خشایارشا به پادشاهی رسید. خشایارشا بسیار به سقوط امپراطوری هخامنشی کمک کرد، به اینگونه که او دین "زرتشت" را اجبار کرد، و مردمی با دین های مختلف را نمیپذیرفت و آنهارا مجازات می کرد. او مثل کوروش و پدرش داریوش نبود، و مثل شاهان امروزی رفتار می کرد، از این رو تمام مردم از او و حکومتش متنفر شده بودند و به عبارت امروزی او را "دیکتاتور" میخواندند. پس از او تمام شاهان مثل خشایارشا رفتار می کردند. عاقبت، انحطاط قدرت بر تمام ارکان حکومت غالب و منجر به سقوط آن شد. اگر دقت کرده باشید، فقط به کوروش و داریوش لقب "کبیر یا بزرگ" داده شد. بعد از آنها، پادشاهان بعدی سلطنت هخامنشیان را به ورطه، انحطاط و ضعف کشاندند. بیشتر در مورد آن در ادامۀ "تاریخ پرتکرار ایران و جهان" خواهم نوشت.
چیزی که در مورد درهٔ عباسآباد دوست نداشتم شلوغی بیش از حد، رستوران های اطراف و پیک نیک کردن مردم در اطراف گنجنامه بود. چیزی که بوی بدی را هم به همراه داشت. این کمی باعث ناامیدی می شود. اینطور نیست؟
آرامگاه ابن سینا
یکی از دانشمندانی که نه تنها ایرانیان، بلکه جهان به او افتخار می کند ابن سینا یا به قول انگلیسی ها Avicenna نام دارد. جالب است که بدانید ابن سینا تنها به عنوان دانشمند در ایران شناخته می شود اما جهانیان از او به عنوان های همهچیزدان، پزشک، ریاضیدان، منجم، فیزیکدان، شیمیدان، روانشناس، جغرافیدان، زمینشناس، شاعر، منطق دان و فیلسوف یاد می کنند.
اگر بخوام در مورد این فیلسوف بزرگ بنویسم باید تمام این پست درمورد او نوشته شود اما اگر بخوام یکی از افتخارهای خودم رو در موردش بنویسم، یه روز که برای انجام پروژه چشم سوم به دفتر سازمان ملل متحد در وین اتریش رفته بودم با مجسمه ابن سینا و سه دانشمند دیگر ایرانی در حیاط این مکان بین المللی و بزرگ روبه رو شدم! این مجسمه ها که به "چهارتاقی دانشمندان" معروف است شامل چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا می باشد.
برای تکمیل دانش خود در مورد ابن سینا از ویکی پدیا کمک بگیرید.
غار علیصدر
دیگه از تاریخ ایران دور شدیم و تصمیم گرفتیم روز بعد به غار علی صدر بریم. جدا از زیبایی این غار که در کودکی ازش بازدید کرده بودم، مسیرمان به سمت این غار چنان زیبا و سرسبز بود که بارها از ماشین پیاده و مشغول عکاسی شدیم.
زمین شناسان قدمت سنگهای این غار را به دوره ژوراسیک از دوران دوم زمینشناسی (۱۹۰–۱۳۶ میلیون سال قبل) یعنی اثر دایناسورها نسبت میدهند
ویکی پدیا: "مردم روستای علی صدر و روستاهای اطراف، از قدیم به وجود این غار پی برده بودند و از آب آن بهرهبرداری میکردند. علاوه بر این، در صد سال گذشته، اهالی ده با هدایت مازاد آب نهر سراب به غار علیصدر، از آن به عنوان مخزن و سدی برای استفاده در فصل گرما بهره میبردهاند و همین موضوع باعث شده بود تا سطح آب در قسمت شرقی غار تا ارتفاع ۲٫۲۰ متر یعنی تا نزدیکی دهانه ورودی غار بالا بیاید و امکان دسترسی به غار را تا سالها غیرممکن کند؛ تا اینکه با وقوع زلزله مخرب فارسینج در ۲۲ آذرماه ۱۳۳۶، و ایجاد شکاف در کف غار سراب، آب نهر سراب به یکباره قطع شد و طی ۶ سال یعنی حدود سال ۱۳۴۲ سطح آب غار علیصدر به ارتفاع طبیعی خود رسید و ورود به غار میسر گشت و به تدریج پای کوهنوردان به درون غار باز شد. با اینکه مردم امروزه اسم این غار را «علی صدر» مینامند، ولی در اصل اسم این غار به دلیل آبی که در آن وجود دارد و جزو آبهای سرد است، «علی سرد» میباشد. آنچه غار علیصدر را از سایر غارهای آبی جهان متمایز میکند، سهولت استفاده از کانالهای آبی درون آن است که به سبب وسعت آن بهراحتی میتوان در آن طی مسیر کرده و با قایقهای معمولی از درون آنها گذشت. براساس همین گزارش شکستهای زیادی در رشته علی صدر وجود دارد. بین ۳–۲ شکست در هر متر. بهعلاوه تعدادی سوراخ قیفی شکل در فواصل ۲–۱ متری مشاهده میشود که هر دو مشخصه، نفوذ سریع آبهای سطحی را تسهیل میکند. علاوه بر اینها ارتفاع آب در غار علیصدر در عمیقترین نقطه به ۱۴متر میرسد."
برای بازدید از غار، نیاز دارید که بلیط قایق تهیه کنید تا با یک تور داخل غار برید، پس ما هم سوار قایق شدیم، لیدر تور می گفت که هر 100 سال یک میلیمتر به طول قندیل های غار بر اثر رسوب اضافه میشه! پس این همه قندیل بلند باید خیلی عمرشون زیاد باشه!
چیزی که توی غار دوست نداشتم نورهای رنگی بود، اگرچه فضای غار رو برای مردم عادی زیبا میکرد، اما بنظر برای انجام تحقیقات دانشمندان کار رو تا حدی سخت خواهد کرد، بنظرم یک نور بی رنگ عادی کافی است.
وقتی در راه برگشت به همدان بودیم پر از زمین سرسبز توی راه بود، فکر می کنم انقدر تاحالا در جاده های ایران احساسی نشده بودم، که تصمیم گرفتیم پیاده بشیم و به دور از زندگی، سیاست، عشق، افکار و همه چیز، در لحظه غرق بشیم و از منظره لذت ببریم.
روستای ورکانه
علی از همان ابتدای سفرمان به همدان، بازدید از روستای ورکانه رو بسیار پیشنهاد میکرد. باید بگم که هیچی در مورد این روستا نمیدونستم! اما واقعاً عجیب و خاص بود. مخصوصاً جاده ای که به سمت روستا میرفت بسیار خنک و سرسبز بود، و همچنین متوجه سدی به نام "سد اکباتان" شدیم که واقعاً منظره رو بسیار یونیک کرده بود.
بعد از 30 دقیقه رانندگی به ورکانه رسیدیم. روستای ورکانه خیلی کوچک تر از چیزی بود که فکر می کردم، یک روستای سنگی و چوبی با بافتی بسیار قدیمی. با یکی از محلی های اونجا صحبت کردم که می گفت "اینجا خیلی قدمت داره، خان های زیادی عوض کرده و پر از ریش سفیده."
من اما با کنجکاوی تمام در مورد این روستا در اینترنت مطالعه کردم، متوجه شدم که قدمت این روستا به بیش از 400 سال می رسد.
چیزی که بسیار در ورکانه جالبه بافت سنگی آن است که بخاطر ماندن در زیر نور آفتاب به رنگ قهوه ای سوخته درآمده و آنرا یادآور دوران رنسانس اروپا کرده.
همینطور که در اینترنت سرچ می کردم با یکی از پروفسور های خوشنام ایرانی به نام "توفیق موسیوند" آشنا شدم که گویا زادۀ این روستا بوده است. او که در کانادا زندگی می کند مخترع بایپس قلبی ریوی است.
بعد از بازدید از ورکانه دیگه سفر به معنای واقعی به پایان رسیده بود، درحال برگشت به خانۀ علی بودیم که آماده بشیم تا فردا صبح به سمت تهران حرکت کنیم.
توی مسیر برگشت خیلی با خودم فکر می کردم، ما از آرامگاه شاعری که نامش قرنهاست در جهان به گوش همگان آشناست، سفر خودمون رو شروع کردیم، به تپه های هگمتانه رسیدیم، از بین تاریخ 3000 ساله ی ایران و از پایتخت امپراطوری قدرتمند و بزرگ ماد عبور کردیم، با فکر اینکه این امپراطوری چگونه حکومت قدرتمند، ظالم و وحشی آشور را شکست داد قدم در موزه هگمتانه گذاشتیم، آثار موزه هگمتانه که برای اثبات تاریخ، فرهنگ و تمدن غنی ایران خیلی حرفها برای گفتن دارند را دیدیم و سرانجام سر از شیر سنگی که نتیجۀ هنر معماری ایرانیان بوده درآوردیم. به گنجنامه رسیدیم و تاریخ کهن امپراطوری هخامنشی را دیدیم، به آن افتخار کردیم و مو بر تنمان سیخ شد، بار دیگر قدرت این امپراطوری باعث شد که هرجا رفتیم با افتخار بگیم ما ایرانی هستیم! از نوادگان کوروش کبیر شاه جهان! در همین افکار ناگهان دانشمندی بزرگ که جهان را تکان داد صدایمان کرد، ابن سینای بزرگ یکی از ستون های محکم علم امروزی تمام جهان، فیلسوفی که نامش را در همه جای جهان میشنویم... زیر آسمان همدان خوابیدیم و صبح در طبیعتی با قدمت چند میلیون ساله گم شدیم، غار علیصدر که منحصر بفرد ترین غار در جهان است، غاری که در ایران کهن و متمدن هنوز استقامت خود را حفظ کرده. اما حالا در آن طرف همدان روستایی خاص وجود داشت که هیچگاه از یادمان نخواهد رفت، مردمان خونگرم این روستا برای 400 سال بود که در خانه های سنگیشان زندگی می کردند، و حالا در آن کوچه های 400 ساله قدم میزدیم... هر روز که در این گوشۀ کوچک ایران زمان می گذشت، بیشتر باور می کردیم که ایران زیباترین کشور جهان است، کشوری پر از حرف برای گفتن... و ما حالا باید برمیگشتیم، به زندگی خودمان در شهر های بزرگ، برای اینکه به کامپیوتری برسم و این سفرنامه را برای شما بنویسم :) و این اما آخرین عکسی بود که از آسمان همدان گرفتم:
تگ ها
ecbatana
hamadan
hamedan
hegmataneh
iran
medes
اکباتان
همدان
هگمتانه
ایران
ماد
بارگذاری دیدگاه ها