حدود 9 ماه پیش شروع به دعوت دوستانی خارجی به خانه ام کردم. فکر می کردم که چه تفاوتی بین آنها و خواهربرادرم دارد؟ با غذای رایگان، جای خواب رایگان، ... آیا واقعاً در حال از دست دادن چیزی هستم؟ نه! واقعاً نه! این چیزی بود که بسیار از آن لذت میبردم، این چیزیست که دین مرا که "انسانیت" است کامل می کند. من عاشق جهان هستم، با تمام انسانهایش. با هر دینی، هر رنگ پوستی، هر جنسیتی.
چهار سال پیش به این فکر می کردم که برای چی زندگی می کنیم؟ جواب هایی که به خودم میدادم افسرده ام کرده بود، و تصمیم گرفتم که از دانشگاه انصراف دهم و تمام زمانم را صرف فکر کردن تقریباً در مورد همه چیز کنم. دو سال طول کشید که در افکار خود غرق شدم تا به این نتیجه رسیدم که هر انسانی برای "تغییر" چیزی آفریده شده.
همیشه از جنگ ها متنفر بودم، نه فقط جنگ بمب و موشکها، حتی جنگ های بین مردم. بین معشوقه ها و دوستان، بین همکار و رفیق. از همه نوع جنگ متنفر بودم. بنابراین هدفم را برای دعوت مردم به صلح و آشتی قرار دادم. در این هدف موفق بودم که سرانجام تصمیم گرفتم این زنجیره را بیشتر و بیشتر گسترش دهم.
برای این هدف باید سفر کنم، در ابتدا در مورد ادامۀ این چرخه بسیار ناامید بودم، به دلیل مشکلات شخصی و ملی افسرده بودم، اما مردم امید بسیاری به من دادند. یکی از آنها یکی از بهترین دوستانم ایدن بود که گفت: "رویاهات رو دنبال کن..." در همین حال با دوستی ایرانی به نام "سمی" آشنا شدم که تجربیات شخصی خودش را با اطلاعات دقیق در اختیارم قرار داد، به من گفت که مرحله به مرحله چه کنم، و حالا میخوام از ته قلبم از او تشکر کنم!
به زودی یکی از بزرگترین قسمت های اروپا را کشف می کنم!
این عکس در خانه ی من در تهران گرفته شده. از چپ به رسات: توبیاس از آلمان، کانا از ژاپن، من، فریدیمن از آلمان و اوا از فرانسه.
تگ ها
france
germany
goals
humanity
iran
japan
travelaroundtheworld
traveling
trips
tripstagram
vahidtakro
wecanbepeaceful
بارگذاری دیدگاه ها