صبح که بیدار شدیم با زولتان و آناسوس به جستوجوی صبحانه رفتیم، شب گذشته تا دیروقت بیدار بودیم و صحبت می کردیم که باعث شد دیر بیدار بشیم. رستوران های اروپا مثل جاهای دیگه ی دنیا نیستن، خارج از ساعت چیزی برای ارائه ندارن. در همین حال تمام رستوران های اطراف (نزدیک) برای ما متاسف میشدن و می گفتن چیزی نداریم. بخاطر همین به جستوجوی رستوران های بیشتر و بیشتر می رفتیم که حالا دیگه با زولتان و آنا افتاده بودیم توی جاده. این خیلی واسه من خوب بود، چون میتونستم بیشتر با بچه ها باشم و جاهای بیشتری رو ببینم. همچنین شهر زیبای تاپولتسا هم دیدم.
سرانجام توی این شهر یه رستوران پیدا کردیم، و زولتان با انگشتش منو به صاحب رستوران نشون میداد و منو بهونه می کرد. میگفت ببین این اولین ایرانیه که اینجاس، از راه دور اومده! یه چیزی بخاطرش درست کنید لطفاً ?
بعد از صبحانه به دریاچه بالاتون (بزرگترین دریاچه اروپا) رفتیم و شنا کردیم. چند تا عکس هم گرفتم که بعداً می ذارم.
مکان ویدیو: شهر تاپولتسا و دریاچه بالاتون، مجارستان به همراه زولتان و آنا
بارگذاری دیدگاه ها