- منتشر شده در
تقریباً چند شاعر و نویسنده در دنیای من وجود دارند که در همشون وجه مشترکی میبینم. یکی از آنها "آتیلا یوژف" شاعر مجارستانی است.
آتیلا یوژف یکی از بزرگترین شاعران مجارستانی قرن بیستم بود. (11 آوریل 1905 - 3 دسامبر 1937). اگر چه اولین اشعار او در 17 سالگی اش منتشر شد اما شهرت واقعیش پس از مرگش به دست آمد. (درست مثل فرانتس کافکا)
او دوران کودکی خوبی نداشت، زندگی او در بحبوحه جنگ، فروپاشی خانواده و مشکلات اقتصادی بسیار آغاز شد، و در دوران جوانی زندگی او به دلیل عدم تطابق تفکراتش با روند زندگی و جهانی خاموش بسیار دشوار تر گشت. حرکت صلح طلبانه و انسان دوستانۀ او در مسیر صلح، و همچنین نوآوری های او در شعر و ادبیات او را به یکی از درخشان ترین چهره های مجارستان تبدیل کرده. شعرهای او در نگاه اول آهنگین و پر قدرت و بشدت روان طبیعی حتا گاه زمخت به نظر میرسند اما زبان سرشار و زنده و صمیمیت ژرف او در بیان تجارب عاطفی بسیار تاثیر گذار است او در طول عمر کوتاه خود اشعار بسیاری سرود که شعر مجارستان را به سوی افق تازه ای برد . در سال ۱۹۳۷ او درپی افسردگی شدید خود را زیر چرخ های قطار انداخت.
یوژف با ایدئولوژی مارکسیست جذب و عضو حزب کمونیست غیرقانونی شد. در سال 1932 وی دوره کوتاه ادبی را راه اندازی کرد و در سال 1936 یکی از مؤسسین انتقاد و بررسی Szép Szó شد. یوژف در اشعار خود تصاویری از زندگی پرولتری را ارائه کرده است. او مادرش را به عنوان نماد طبقه کارگر و زنی که همیشه در حال شست و شوی لباس ها است معرفی نموده. همچنین یوژف سبک "مالیخولیای واقعگرایانه" که به طوری با ابهام تزریق می شود را ایجاد نمود، به طوری که در آن زمان می توانست احساسات پیچیدۀ مردان مدرن را به خوبی بیان کند.
حالا با در نظر گرفتن زندگی یوژف که فقط گوشه ای از اون رو نوشتم، فکر می کنید چه چیزی چنین شخصی را به ادبیاتی مدرن مسلط می کند؟ این اشعار زیبا از کجا می آیند؟ چه زمانی خالی در زندگی همچین شخصی وجود داشته که به ساخت شعر هایی با سبک مالیخولیای واقعگرایانه فکر کند؟
خیلی گشتم تا ترجمه ای از یکی از اشعار او در زبان فارسی پیدا کنم، اما نشد و خودم شعری از یوژف رو ترجمه کردم:
اگر در این دنیا شروع به زندگی کنی بهتر است 7 بار متولد شوی، یک بار در خانه ای در آتش یک بار در سیلی منجمد یک بار در تیمارستانی طوفانی یک بار در گندمزاری بالغ یک بار در ایوانی خالی و یک بار در میان خوک ها در طویله هنوز هر شش کودک گریه می کنند، کافی نیست، هفتمی باید خودت باشی.
وقتی که برای زنده ماندن میجنگی، بذار که دشمن هفت نفر را ببیند: یکی که یکشنبه کار نمیکند یکی که دوشنبه کارش را شروع می کند یکی که بدون پول تدریس می کند یکی که شنا را با غرق شدن یاد گرفته یکی که بذری در جنگل است و یکی که اجدادش از او مراقبت می کنند اما تمام این ترفندها کافی نیست، هفتمی باید خودت باشی.
اگر میخوای زنی را پیدا کنی، بذار 7 نفر دنبالش بگردن، یکی که قلبش را به حرفهای او می دهد یکی که از او مراقبت می کند یکی که ادعای رویاپردازی در سر دارد یکی که بتواند او را از طریق دامنش احساس کند یکی که گرفتاری و مصیبت را می فهمد یکی که روسری اش را می بندد، اجازه بده مثل مگس اطراف او وزوز کنن، هفتمی باید خودت باشی
اگر نویسنده ای و از پسش بر میایی، بذار 7 نفر اشعارت را بنویسند: یکی که روستایی از سنگ مرمر بسازد یکی که در خواب متولد شده باشد یکی که آسمان را میداند و آنرا ترسیم می کند یکی که نامش کلمات را فرا می خواند یکی که روحش را کامل کرده باشد یکی که موشهای زنده را تشریح می کند دو نفرشان شجاع و چهار نفر عاقل هستند، هفتمی باید خودت باشی
و اگر اینطوری پیش رفت که گفتم، شما برای آن هفت مرد میمیرید، یکی که مات و مبهوت شیر میخورد یکی که سخت بر سینه چنگ می زند یکی که ظرف های خالی را پرتاب می کند یکی که به نفغ فقرا کمک می کند یکی که تا زمانی که بمیرد کار کرده، یکی که فقط به ماه خیره می شود،
دنیا به سنگ قبری برایت تبدیل می شود، باز هفتمی باید خودت باشی.
- آتیلا یوژف
یکسری اصطلاحاتی که در این متن بکار بردم رو اینجا می نویسم:
? مارکسیسم: در حقیقت یه نظریه یا شاید بشه گفت یه مکتب اجتماعی و گاه سیاسی است. به این دلیل بهش میگن مارکسیسم چون "کارل مارکس" فیلسوف آلمانی اولین بار این نظریه رو عنوان کرد. در حقیقت به جنبشی که مارکسیسم ایجاد کرده، کمونیسم گفته میشه .مهمترین ویژگی زندگی انسانها در یک جامعه طبقاتی الیناسیون (بهمعنای از دست دادن یا قطع ارتباط با چیزی) است و کمونیسم به این دلیل که آزادی انسانها را بهطور کامل به رسمیت میشناسد مکتبی مطلوب است. مارکس و اِنگِلس همانند بقیه سوسیالیستها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه ریزی شده بودند خاتمه دهند. مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب اجتنابناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. در حقیقت بزرگترین اندیشمندان این اصل به ترتیب کارل مارکس، فریدریش اِنگِلس و ولادیمیر لنین هستند، به همین دلیل گاهی میشنوید که به جای مارکسیسم از واژه "لنینیسم" هم استفاده می کنند، مثلاً در روسیه (که قبلاً از لنین نوشتم) این واژه بین متفکران و اندیشمندان زیاد به گوش می خوره.
? حزب کمونیست: (از ویکی پدیا) به جنبشی سیاسی - علمی - اقتصادی گفته میشود که از قرن نوزدهم میلادی بیشتر بر پایه اندیشههای کارل مارکس و مانیفست کمونیسم مطرح است. مارکس برای تعریف فاصله و اختلاف خود با سوسیالیسم غیرکارگری قرن نوزدهم عنوانی را که جنبش سوسیالیستی کارگری به خود داه بود، یعنی کمونیسم برگزیدند. هدف این جنبش سیاسی حذف مالکیت خصوصی بر ابزار کار و لغو کارمزدی و برچیدن طبقات اجتماعی از طریق انقلاب کارگری است. با عنوان مالکیت عمومی بر ابزار کار، میکوشد تا با مالکیت مشترک و در غیاب مالکیت خصوصی و یا مالکیت دولتی یک سازمان اجتماعی فاقد طبقههای اجتماعی را ترسیم کند.
? زندگی پرولِتاریا: اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند، آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند. مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (۱۸۴۸) تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی میفروشد.»
? مالیخولیای واقعگرایانه: مالیخولیا در زبان یونانی به معنای "اندوه" است، نوعی افسردگی که مهمترین ویژگی آن بیلذتی همراه با اختلال بارز روانی-حرکتی و بیاشتهایی و احساس گناه و بی انگیزگی است. چیزی که فکر میکنم اکثر انسان ها در دنیای کنونی به آن مبتلا هستند. واقعگرایی در ادبیات بخشی از جنبش هنر رئالیستی بود که میانههای قرن نوزدهم با سردمداری نویسندگانی همچون استاندال و پوشکین در ادبیات فرانسه و روسیه شکل گرفت و تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ادامه یافت. و آتیلا یوژف در ابتلا به مالیخولیا ادبیاتی از جنسه رئالیسم تولید می کرده که این در زمان خودش سبکی جدید بوده.
تگ ها
aroundtheworld
attilajozsef
baratok
blogger
book
books
budapest
europe
european
hungarian
hungary
instatravel
lifewelltimed
love
magyar
magyarorszag
persian
szerelem
travelgram
travelingram
utazo
vahidtakro
بارگذاری دیدگاه ها